معشوقه با عكس سكسى خارجى بنده
در یک راه پله مارپیچی تیز که به سمت بالا امتداد دارد ، یک هیولا با موی تیره آنتونی ظاهر می شود و آن را ارزیابی می کند ، ظاهری سرد و خالی از بین می رود ، انتهای بلند پایین به آرامی مرتب سازی مراحل. یک دختر درنده موذی یک لباس کت و شلوار صورتی قدیمی را برای یک پیک نیک انتخاب کرد ، گویا مجارستانی می خواست با لباس انتخاب شده به او ضربه بزند و به راحتی موفق شود. مرد در تعارفها فرو می ریزد عكس سكسى خارجى ، اما عوضی جذاب و بد آنها را نمی شنود ، لبخندی بر چهره اش طنز طعنه آمیز ظاهر نمی شود ، اعلام عشق به گوش هایش ، صدای خالی است که نمی خواهم آن را بشنوم. بینشی از چشمان آن مرد و پس از آن ناشنوا و گنگ شروع به خفه شدن کردند و هیچ احساسی در مورد ماکت پسرش نشان نداد. آخرین ملاقات ، بازگشت زوج به خانه بود ، جایی که شلخته استکبار ابزاری خشن به دست گرفت و او برای قایقرانی بهتر پاراگلایدر خود را از قاشق جدا کرد و بی صدا شروع به جلوگیری از بارداری کرد. ملکه برفی آنتونی از اشتیاقی که با او داشت ، ذوب نشد و با عجله ارگاسم ملایم تر نشد ، او فقط با خشونت شروع به ناله کرد ، سرش را به عقب سیلی زد و با ظاهری طرد شده به تحسین او نفوذ کرد.